مطالب جدید
تغییر فرم چهره
19 دی 1399آموزش تغییر فرم صورت اگر آموزش آنالیز چهره را ...ساخت خط چشم
19 دی 1399آموزش ساخت خط چشم دربارهٔ اهمیت روتوش چشم و تأثیر ...تغییر رنگ پوست
19 دی 1399آموزش تغییر رنگ پوست در تصاویر پرتره گاهی پیش ...آنالیز چهره
18 دی 1399آنالیز چهره قبل از روتوش آنالیز چهره، پس از ...تغییر رنگ مو
16 آذر 1399آموزش تغییر رنگ مو در فتوشاپ تغییر رنگ مو در ...
آخرین دوره ها
دوره ذهن آگاهی
دوره آنلاین روتوش
از اهمالکاری و تنبلی تا موفقیت
22 بهمن 1399 1399-12-10 6:45از اهمالکاری و تنبلی تا موفقیت
رابطه اهمالکاری و تعلل با موفقیت
اهمالکاری یا Procrastination یعنی اینکه ما کارهایی را که از قبل تصمیم گرفتهایم انجام بدهیم، بهصورت داوطلبانه به تعویق بیندازیم، باوجوداینکه میدانیم این تأخیر و تعلل ممکن است به ضرر ما باشد؛ یعنی اینکه بر روی عملکرد ما یا احساس ما نسبت به خودمان تأثیر بگذارد.
اگر شما الآن در حال خواندن این مقاله هستید، احتمالاً در یکی از وضعیتهای زیر قرار دارید:
واقعاً از به تأخیر انداختن کارهایتان خسته شدهاید.
همین لحظه در حال به تأخیر انداختن کاری هستید و به همین دلیل هم این مقاله را انتخاب کردهاید تا از انجام آن کار اجتناب کنید.
قصد دارید در زندگی، رشد فردی و تجاری خود بهتر عمل کنید.
عمیقاً میدانید که شما تواناییهای بسیار زیادی دارید، اما نمیتوانید بهدرستی از آنها استفاده کنید و مثل یک رهبر در زندگی خود بدرخشید.
ما قصد داریم در این مقاله همین موارد را با یکدیگر بررسی کنیم تا مشکل را شناسایی و برطرف نماییم.
پیشنهاد میکنیم با صبر و حوصله، بدون هیچ نگرانی استکان چای برای خود بریزید، قلم و کاغذ بردارید و این مقاله را با دقت بسیار بالا مطالعه نمایید.
طولانی بودن این مقاله به دلیل جامع و آموزنده بودن آن است، به محض پایان این مطلب شما آگاهی بسیاری نسبت به خود یافته اید و می دانید چه باید کرد.
پاسخ و راه حل ها اینجاست، برای تغییر مفید و مثبت همراه شو
فقط کافی است امروز زمان بگذارید تا به شناخت عالی نسبت به خود برسید و از راهنماییهای موجود در اینجا استفاده کنید.
اگر برای خودتان وقت نگذارید، شرایط و محیط پیرامون نمیتوانند برای بهبود به شما کمک کنند.
همه چیز از خود شما شروع میشود، این لحظه یکی از آن لحظاتی است که شما باید با خود صادق بوده و تصمیم جدی بگیرید.
اگر اصلاحات را در خود ایجاد کنید، شرایط بیرونی بسیار با سرعت بهتر میشود.
اهمالکاری چیست؟
اهمالکاری یا Procrastination یعنی به تعویق انداختن کارها؛ کارهایی که میدانیم باید انجام دهیم ولی انجام نمیدهیم و خودمان را بهخاطر انجام ندادن آنها سرزنش میکنیم.
اهمالکاری مثل بسیاری از ویژگیهای شخصیتی مانند ( افراطی بودن، دلسوزی، مهربانی، بدگمانی و …) نیست که بهسختی قابل تغییر باشد؛ اهمالکاری یک رفتار و عادت است که با تمرین و تکرار میتوان آن را با یک عادت خوب جایگزین کرد.
اهمالکاری یعنی اینکه، ترجیح بدهیم انجام کار مهمی را به عقب بیندازیم و بهجای آن کار سادهتری بکنیم. مثلاً بهجای مطالعه کتاب در زمینهٔ حرفهٔ کاریمان که باعث رشد و ترقی میشود، تلویزیون ببینیم.
یا بجای تمرین مهارتهای مهم زندگی، تماشای ویدئوهای آموزشی، ورزشکردن و هر کاری که ما را به خواسته و اهدافمان نزدیکتر میکند، کار و عملی را انجام دهیم که هیچگونه سودی برای ما ندارد و باعث رشد ما نمیشود، مثلاً در شبکههای اجتماعی وقت تلف کنیم.
اما این لحظه دقیقاً شما در زمان و مکان درست قرار گرفتهاید، زیرا در حال مطالعهٔ مطلبی مفید هستید که برای رشد شما در هر زمینهای و لذت بردن از زندگیتان مفید است و کاربرد دارد
اهمالکاری هیچگاه حذف نمیشود!
یعنی اینکه همه افراد کموبیش در زندگی خود اهمالکاری میکنند. گاهی اوقات اهمالکاری ما بهاندازهای زیاد میشود که خودمان و اطرافیانمان را به دردسر میاندازد. این همان زمانی است که باید وارد عمل شویم.
انتظار نداشته باشید که با خواندن این مقاله یا حتی بهترین کتابها در زمینه اهمالکاری، ناگهان متحول شوید و اهمالکاری را کنار بگذارید! مثل خیلی از عادتهای اشتباه ما، اهمالکاری هم سالها با ما همراه بوده است و نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که یک شبه ما را ترک کند!
تغییر عادت اهمالکاری به عزم و اراده زیاد، صبر و حوصله، تمرین و تکرار نیاز دارد و این مقاله چکیده و ساده شدهٔ هر آن چیزیست که بدنبالش هستید.
اما باید زمان بگذارید و عجله نکنید، زیرا مطالب و نکات بسیار مهمی در تکتک کلمات این مقاله بکار رفته است که کلید روشنایی شماست.
اهمالکاری یعنی اینکه ما کارهایی را که از قبل تصمیم گرفتهایم انجام بدهیم، بهصورت داوطلبانه به تعویق بیندازیم، باوجوداینکه میدانیم این تأخیر ممکن است به ضرر ما باشد؛ یعنی اینکه بر روی عملکرد ما یا احساس ما نسبت به خودمان تأثیر بگذارد.
احتمالاً بهمحض خواندن این تعریف، در ذهن خودتان موقعیتهایی را مرور میکنید که کارهایتان را از این لحظهبهلحظهای دیگر، از این ساعت به ساعتی دیگر و از امروز به روزی دیگر موکول کردهاید. ولی همه تأخیرها عمدی نبودهاند! بعد هم حتماً به خودتان میگویید: مگر دست من بوده است که پدرم بهسختی مریض شد و من نتوانستم پروژهام را سروقت انجام دهم؟ مگر دست من بود که مجبور شدم به فلان مأموریت کاری خارج از برنامه بروم و نتوانم فلان کار را بهموقع انجام دهم؟ و… .
خب واقعیت این است که همهٔ تأخیرها، اهمالکاری نیستند! بعضی از تأخیرها اجتنابناپذیرند.
اگرچه خیلی از اتفاقات بهظاهر خارج از کنترل ما هستند و زمانی که دقیقتر به آنها نگاه کنیم، میبینیم که میتوانیم آنها را تحت کنترل خودمان در بیاوریم. بعضی دیگر از تأخیرها ناشی از آن است که ما به اطلاعات بیشتری برای شروع کار خود نیاز داریم و عاقلانه این است که پیش از دریافت اطلاعات لازم، کار خود را شتابزده شروع نکنیم.
تأخیر با زندگی ما عجین شده است. ما در یک مقطع زمانی کارهای زیادی برای انجامدادن داریم و نمیتوانیم تمام آنها را بهصورت همزمان انجام دهیم. پس، ناچاریم که از بین کارهای موجود، انتخاب کنیم. همین انتخاب ما به این معنی است که باید انجام بعضی از کارها را به وقت دیگری موکول کنیم. میبینید؟ این هم نوعی تأخیر است.
زندگی ما پر از انتخاب است و ما در هر مقطع زمانی بر اساس درجه مهم بودن کارها، میزان تأثیر کارها بر زندگیمان، اهدافی که از قبل تعیین کردهایم، برنامه روزانهمان و حتی حس و حالی که در آن لحظه داریم تصمیم میگیریم که کدام کار را الآن انجام دهیم و به کدام کار در زمان دیگری رسیدگی کنیم.
اما اهمالکاری داستان کاملاً متفاوتی دارد. زمانی که دچار اهمالکاری هستیم، کارهایمان را عمداً و داوطلبانه عقب میاندازیم، درصورتیکه میدانیم الآن دقیقاً زمان انجام همان کار است. هیچچیز هم نیست که مانع انجام آن کار شود به جز بیمیلی و اکراه خود ما! نداشتن میل و انگیزه نسبت به کاری، باعث ایجاد اهمالکاری میشود.
اهمالکاری یک بیماری یا ویژگی شخصیتی نیست؛ بلکه یک عادت است و مانند بسیاری از عادتهای دیگر، درونی و ناخواسته است.
مثلاً شما نمیگویید: من امروز هوس کردهام کمی اهمالکار باشم. یا مثلاً من از این لحظه به بعد دیگر اهمالکاری نمیکنم.
اهمالکاری چیزی نیست که شما در مورد آن فکر کنید. خیلی از اوقات بدون آنکه متوجه باشید، در دام اهمالکاری میافتید.
عادتها بهراحتی تغییر نمیکنند، بهخصوص اینکه چندین سال هم قدمت داشته باشند. اما نگران نباشید، عادتهای صحیح را با روش درست جایگزین خواهیم کرد و بر اهمالکاری غلبه می کنیم.
اگر شما سالیان سال است که زمانی که دچار استرس میشوید ناخنهایتان را میجوید، سالهاست که سیگار میکشید، مدتزمان زیادی است که چند لیوان چای در روز مینوشید، از زمان کودکی به خوردن شیرینیجات علاقه زیادی داشتهاید، عادت کردهاید که با غذایتان نوشابه بنوشید، از زمانی که به یاد دارید شبها تا دیروقت بیدار بودهاید و صبحها تا ساعتها در رختخواب خود ماندهاید و …
بعید میدانیم که از فردا صبح و یکباره بتوانید ناخنهایتان را نجوید، سیگار را ترک کنید، دو فنجان کوچک چای در روز بنوشید، خوردن شیرینیجات را محدود کنید، شبها ساعت ده بخوابید و صبحهای زود بیدار شوید، بجای نوشیدن نوشابه همراه غذا آب بنوشید.
اهمالکاری هم مانند همین عادتهاست. باید بهسختی تلاش کنید تا بتوانید آن را تغییر دهید؛ اما اصلاً ناامید نشوید! درست است که تغییر عادتها کمی سخت و زمانبر است، اما خبر خوب این است که با استفاده از استراتژیها و تکنیکهای کاربردی میتوانیم تا حد زیادی بر آن غلبه کنیم.
چرا اهمالکاری میکنیم؟
• به دلیل ترس از اشتباه کردن و شکست خوردن
• به دلیل ترس از مورد انتقاد قرارگرفتن
• به دلیل کامل گرایی؛ یعنی حتماً میخواهیم کارمان بدون نقص باشد و بعد چون احساس میکنیم نمیتوانیم کامل انجام دهیم اصلاً شروع نمیکنیم.
• به دلیل اینکه خودباوریمان کم است و باور نمیکنیم که موفق میشویم.
• به دلیل اینکه انعطافپذیریمان کم است و بعضی کارها را دوست نداریم و زیر بار مسئولیت هم نمیرویم.
• به دلیل اینکه کاری دیگر را بیشتر دوست داریم انجام دهیم و آن را جایگزین می کنیم، بطور مثال باید این مقاله را تا پایان بخوانم، اما ترجیح می دهم تلویزیون ببینم یا صفحه اینستاگرامم را چک کنم!
زیرا مطالعه برایم کسل کننده است اما تماشای تلویزیون لذت بخش.
چگونه بر اهمالکاری غلبه کنیم؟
فرض کنید میخواهید یک مزرعه گندم داشته باشید. ولی الان یک گندم دارید، این گندم را اگر روی میز بگذارید همان جا میماند و رشد نمیکند حتی اگر یک سال دیگر هم بیایید بازهم همان جا میماند.
اگر آن را در سینی بگذارید و مثل شب عید که گندم را خیس میکنند آن را خیس کنید و روی آن پارچه بگذارید زود سبز میشود ولی زود هم از بین میرود. خودتان دیدهاید که در سیزدهبدر چقدر از سبزهها بو گرفتهاند و دارند خراب میشوند؛ اگر هم بیشتر مراقبت کرده باشید چند روز بیشتر میماند ولی عمرش کوتاه است.
اگر این گندم را بکارید؛ فردا به شما ده دانه گندم میدهد و دوباره هرکدام از این ده تا را میکارید و ……بالاخره بعد از یک سال شما یک مزرعه پر از گندم دارید.
روش ما هم مثل مزرعه گندم تدریجی است اما ماندگار
ابتدا فکر کنید که 5 سال گذشته است(به 5سال آینده بروید)؛ فکر کنید در چه جایگاهی هستید؟ چه شغلی دارید؟ چه تحصیلاتی دارید؟ چقدر درآمد دارید؟ و … .
خب حالا باید فکر کنید و آن هدفها را تقسیمبندی کنید. در آخر امسال به چه چیزهایی میخواهید برسید؟ بنویسید که من تا آخر امسال به این هدفها میرسم:
-1
-2
-3
بعد دوباره تقسیم کنید که در این ماه چهکارهایی باید انجام دهید؟
حالا تقسیمبندی کنید که در این هفته چهکارهایی را باید انجام دهید؟ و دوباره آنها را تقسیم کنید که در هر روز چهکارهایی باید انجام دهید؟
هفتهای یک روز را هم استراحت کنید و هر کاری که دوست دارید انجام دهید. همین حالا انجام دهید.
حالا برای هر هدفتان یک جدول بهصورت زیر بکشید:
در بالای آن موضوع هدفتان و در زیر قسمت راست مزایا و در زیر قسمت چپ معایب را بنویسید.
تصاویر بالا فقط مثال هستند، شما می توانید برای هر کار و هدف کوتاه مدت و بلند مدت از این مثال استفاه نمایید. حتی برای انجام کاری که چند ساعت زمان لازم دارد مانند اتو کشیدن لباس هایتان
حالا هدفهایتان را طبق اهمیت و بر اساس اینکه کدامیک مزایایش بیشتر است اولویتبندی کنید.
حالا اولویتهای فردا را از مهمترینها تا غیر مهمها را به ترتیب بنویسید.
امشب به لیست کارهای فردا نگاه کنید، اینطوری وقتی شما خوابیدید مغز شما آنها را مرتب و دستهبندی میکند. هر شب قبل از اینکه بخوابید به کارهای فردا فکر کنید. فردا صبح که بیدار شدید اول چند دقیقه نرمش کنید یا حرکات کششی انجام دهید و صبحانه بخورید.
بعد یک ربع تا بیست دقیقه فقط به لیست کارهایتان نگاه کنید و به آنها فکر کنید. سپس مهمترین و سختترین کار را به مدت یک ساعت ونیم یا دو ساعت انجام دهید. بعد از انجام آن به خود جایزه دهید. این جایزه میتواند هر چیزی باشد ولی حداکثر نیم ساعت طول بکشد. میتواند خوردنی باشد. یا گوشکردن به آهنگ دلخواه یا یک چرت کوتاه باشد.
پاداشهای آینده جذابیت کمتری برای ما نسبت به پاداشهای کوتاهمدت دارند.
زمانی که به خودمان قول میدهیم که اگر در آینده به فلان هدف رسیدیم، فلان پاداش را به خودمان بدهیم، درست مانند این است که به عکس کوهی که در دوردستها قرار دارد، نگاه میکنیم! پاداشهای آینده برای ما به کوچکی همان کوه درون عکس هستند.
پاداشهای آینده جذابیت کمتری نسبت به پاداشهای آنی دارند. مغز ما بهگونهای برنامهریزی شده است که پاداشهای فوری را ترجیح میدهد. بهعبارتدیگر باید گفت: سیلی نقد به از حلوای نسیه است.
شاید فکر کنید جایزه دادن به خود کاری بیهوده و احمقانه است، اما در ادامه به صورت کاملا علمی خواهید دانست که چرا باید به خودمان جایزه دهیم. این طرز فکر به دلیل شناخت اندک نسبت به خودمان و عملکرد مغزمان است.
در بخش فرضیه خوشبختی و رابطه بین احساس و عمل،بزودی متوجه خواهید شد
بعد یکی از کارهایی که مهم ولی لذتبخش است را انجام دهید. سپس نیم ساعت استراحت کنید. به همین ترتیب یکی سخت و یکی باحال را انجام دهید.
هروقت که روز اول را انجام دادید، بدانید که انجام کارهای روز دوم مثل روز اول است و روز سوم مثل روز دوم و….. ولی برای اینکه تا آخر راه همیشه پرانرژی بمانید هر روز کارهای زیر را انجام دهید:
• هر روز از خودتان تشکر کنید که برای هدفتان کاری انجام دادهاید.
• هر لحظه از خود بپرسید آیا من در جهت هدفم دارم حرکت میکنم؟ این کار به شما آگاهی میدهد که از انجام کارهایی که در جهت هدفتان نیست زودتر دست بردارید و بیشتر و سریعتر به سمت هدفتان حرکت کنید.
• به یاد هدف آیندهتان بیفتید. چشمانتان را ببندید و آن را تصور کنید و از رسیدن به هدفتان لذت ببرید. کاملا واضح تصور کنید که در این لحظه به هدف خود رسیده اید و آن را با تمام وجود احساس کنید. اینطوری انرژی میگیرید و به راه خود ادامه میدهید.
• از خود بپرسید بهترین کاری که الان میتوانم انجام دهم که روحیهام خوب شود چیست؟ بعد آن را انجام دهید.
• بعضی کارهای درون لیستتان را میتوانید در مسیر رفتوآمد مثلاً در مترو و اتوبوس انجام دهید. من کسی را میشناسم که در مسیر رفتوآمد در مدت یک سال کل دیکشنری را حفظ کرد.
عوامل حواس پرتی را کم کنید
هدر دهندههای وقتتان را بشناسید و آنها را تا جایی که میتوانید کمتر کنید. مثلاً تلویزیون نگاه کردن بیش از یک ساعت در روز وقت شما را میگیرد و سرعت شما را در رسیدن به هدف کم میکند. یا بیش از نیم ساعت در روز در تلگرام و واتس آپ و … ماندن، اتلاف وقت است. به مثال زیر دقت کنید:
قرار است گزارشی را آماده کنیم که خب مسلماً از انجام آن لذتی هم نمیبریم. امشب به خودمان قول میدهیم که همین فردا کار را شروع کنیم و برای شروع، چهبهتر که از قسمتهای سادهتر آن شروع کنیم. امروز، پس از خوردن صبحانه مشغول کار میشویم و حدود نیم ساعت با تمرکز و با انرژی بر روی قسمتی که از قبل مشخص کرده ایم، کار میکنیم. در همین حال یکی از دوستانمان با ما تماس میگیرد و از ما خواهش میکند که با او به سینما برویم.
به خودمان میگوییم: ببین امروز چقدر خوب شروع کردی. برای امروز کافی است؛ بالاخره تو هم به استراحت و تفریح نیاز داری، بقیه اش بماند برای فردا و آماده رفتن به سینما میشویم!
چه اتفاقی افتاد؟ احساس خوب ما از اینکه بالاخره کار را شروع کرده ایم، ما را در دام اهمالکاری انداخت!
تماس تلفنی دوست ما، نمونهای از عوامل پرت شدن حواس ما حین کار است. عوامل پرتکننده حواس در اطراف ما کم نیستند. این عوامل به اهمالکاری ما دامن میزنند؛ برای همین هم همیشه عذر و بهانهای برای انجام ندادن کارهایمان داریم!
کم کردن تعداد عوامل حواسپرتی، پیش از آنکه کارمان را شروع کنیم.
در اطراف ما عوامل حواسپرتی زیادی وجود دارد که در اکثر مواقع از فردی به فرد دیگر متفاوت است. بهعنوانمثال، برای بعضی از افراد کارکردن با صدای رادیو یا موسیقی یا فضای پر سر و صدا بسیار سخت است؛ اما بعضی از افراد ترجیح میدهند در زمان کارکردن، تلویزیون یا رادیو روشن باشد؛ بنابراین، باید ببینیم چه عواملی باعث پرت شدن حواس ما میشوند و قبل از اینکه کارمان را شروع کنیم، آنها را حذف کنیم.
مثلاً ممکن است بخواهیم در اتاقمان را ببندیم، صدای تلفن را قطع کنیم، گوشی تلفن همراهمان را خاموش کنیم، شبکههای اجتماعی را ببندیم و هر چیزی را که باعث حواسپرتی ما میشود ازروی میز کارمان جمع کنیم، مانند: مجله، روزنامه، کتاب و … .
معضلی جدید به نام تکنولوژی!
در حال حاضر، تکنولوژیهای اینترنتی و انواع دیگر تکنولوژیها مانند تلفنهای هوشمند، به بزرگترین ابزارهای اتلاف وقت تبدیل شدهاند؛ از طرفی بهترین ابزارها برای بهرهوری ما هستند و از طرف دیگر، بلای جان ما شدهاند. ما زمان زیادی را صرف کارهای غیرقابلانتظار و پیشبینی نشدهای میکنیم که در واقع نمیخواستیم انجام بدهیم. مثلاً بیهدف از این سایت به آن سایت میرویم؛ در حال پرسهزدن در شبکههای اجتماعی هستیم؛ ایمیلهایمان را چک میکنیم؛ پستهای جدید اینستاگرام را بالا و پایین میکنیم و … . تمام این کارها، کارهایی هستند که قرار نبود انجام بدهیم، نه حداقل در آن بازه زمانی خاص!
اینترنت و شبکههای اجتماعی، بزرگترین خطر برای پیگیری اهداف و بزرگترین عامل اهمالکاری ما در حوزه تکنولوژی هستند. دلایلی که باعث میشوند ما اهمالکاری آنلاین داشته باشیم عبارتاند از:
-1 ما ذاتاً موجودی اجتماعی هستیم و از ارتباط برقرار کردن با دیگران لذت میبریم. شبکههای اجتماعی این امکان را به ما میدهند تا بتوانیم با هرکسی که میخواهیم، در هر نقطهای از این جهان پهناور که باشد، ارتباط برقرار کنیم.
-2 علاوه بر اینکه ما ذاتاً موجوداتی اجتماعی هستیم، اینترنت هم به دلیل زرق و برقهایی که دارد، ذاتاً اعتیادآور است. کافی است کمی در مورد اعتیاد اینترنتی جستجو کنید تا متوجه عمق فاجعه بشوید!
-3 اینترنت یک عامل حواسپرتی حاضر و آماده است؛ بهخصوص زمانی که مشغول انجام کاری هستیم که از آن لذت نمیبریم یا بهخوبی پیش نمیرود! چرا که در همهجا وجود دارد و اتصال به آن هم که اصلاً کار سختی نیست.
اینترنت را قطع کن!
بهترین روش برای محدودکردن اهمالکاری آنلاین، حداقل کردن عوامل پرتکننده حواس است؛ یعنی زمانی که مشغول انجام کاری هستیم، باید اینترنت را خاموش کنیم و هر چیزی را که باعث حواسپرتی ما میشود – فیسبوک، اینستاگرام، تلگرام و … کنار بگذاریم.
میدانم که خیلی سخت است که در مقابل وسوسه شبکههای اجتماعی مقاومت کنیم؛ اما اگر بخواهیم به اهدافمان برسیم،
باید نسبت به تغییر متعهد باشیم.
• یکی از کارهای لیست تان را انتخاب کنید که همیشه آن را به تعویق میانداختید. بگویید: “همینالان انجامش میدهم.”
• اگر در کارهایتان شکست خوردید و موفق نشدید بدانید که شکست موقتی است. از دید مثبت به آن نگاه کنید. فکر کنید که کجای کارتان اشتباه بوده؟ چه درسهایی از آن میگیرید؟ آنها را بنویسید و برای انجام آن کارها برنامهریزی کنید.
• از شکستها و موفقیتهای دیگران درس بگیرید. اشتباههای دیگران را انجام ندهید. ببینید که دیگران در چهکارهایی موفق هستند؛ از آنها الگو بگیرید. نه اینکه کارهای آنها را دقیقاً کپی کنید. چون شخصیتها باهم فرق دارند. شما نمیتوانید دقیقاً مثل دیگران باشید ولی میتوانید از آنها ایده بگیرید.
یک روز در هفته زندگینامه افراد موفق را بخوانید یا به عنوان تفریح فیلم مستند و زندگینامه ی افراد موفق را تماشا کنید. این به شما انگیزه میدهد. چون میبینید که آنها در شرایط سخت و با شکست خوردن بازهم به راه خود ادامه میدهند و موفق هم شدهاند.
شما هم اگر فیلم مستند مشابه میشناسید لطفا در بخش کامنت ها معرفی نمایید. بخصوص اگر درباره ی زنان موفق باشد زیرا در این لیست جای ایشان خالی است
• خود را با دیگران مقایسه نکنید. تواناییهای افراد باهم فرق دارد. خودتان را با خودتان مقایسه کنید. هر روز خود را با روزهای گذشته با ماه گذشته یا با سال گذشتهتان مقایسه کنید که چقدر پیشرفت کردهاید.
بهخاطر این پیشرفتها از خودتان تشکر کنید و به خود جایزه بدهید.
• هر روز منتظر اتفاقات خوب باشید. اگر منتظر اتفاقات خوب باشید اتفاقات خوبی برای شما میافتد و اگر هم منتظر اتفاقات بد باشید اتفاقات بد برایتان رخ میدهد.
در ادامه بیشتر خواهیم دانست که چرا باید از جداول بالا استفاده کنیم، زیرا اگر انجام یک کار و هدف بسیار مهم و حیاتی در ذهن ما مساوی باشد با رنج، با اینکه انجام آن کار ضروریست و برای رشد ما لازم است ولی اگر انجام دادنش در ذهن مساوی با رنج باشد، شروع به تنبلی و اهمالکاری می کنیم. کارهایی را انجام می دهیم که لذت بیشتری دارد مثل خوابیدن ولی کاری که ضروریست را انجام نمی دهیم.
قانون غربالگری: وقتی شروع به انجام کاری میکنید؛ دنیا برای اینکه شما را امتحان کند؛ اتفاقاتی برای شما میافتد که کارهای شما را عقب بیندازد. دلیلش هم این است که کائنات میخواهد شما را امتحان کند که واقعاً برای رسیدن به هدفتان مطمئنید یا نه. مثلاً تصمیم میگیرید که از امشب رژیم بگیرید؛ امشب جایی دعوت میشوید و میزبان دست پختش خیلی خوب است و شما هم نوع غذاها و دست پخت او را دوست دارید. یا مثلاً تصمیم میگیرید درس بخوانید و کنکور بدهید. از همان روز همسایه شما خیلی سروصدا میکند. اینها فقط به این دلیل است که کائنات میخواهد شما را غربال کند. زیرا همه دوست دارند پیشرفت کنند ولی کم هستند افرادی که به خود زحمت میدهند و پیشرفت میکنند و موفق میشوند.
• با افراد موفق و شاد ارتباط برقرار کنید. هرچه ارتباطتان با افراد موفق بیشتر باشد؛ شادتر و موفقتر خواهید بود. برعکس؛ ارتباطتان را با افراد غیر موفق و غرغرو تا جایی که میتوانید کم کنید. اگر امکان دارد آنها را از زندگی خود حذف کنید.
• در لحظهای که دارید کاری را انجام میدهید تمرکزتان فقط بر روی همان کار باشد. اینطوری بازدهی شما افزایش مییابد.
اگر تمرکزتان کم است، پیشنهاد می کنم حتما در دوره رایگان ذهن آگاهی شرکت کنید. این دوره کاملا برای شما رایگان تهیه شده است.
• سعی کنید از کاری که دارید انجام میدهید لذت ببرید. هرچه لذتتان بیشتر باشد سریعتر و بهتر انجام میدهید.
• اگر خواستید در انجام کاری، اهمالکاری کنید این موضوع را یادآوری کنید که ضررهای اهمال کاری چیست؟ جدول بالا را برایش بکشید. در بالا بنویسید اهمالکاری؛ و در زیر آن سمت راست مزایای اهمالکاری و در سمت چپ معایب آن را بنویسید. ببینید و فکر کنید که چقدر ضررهایش بیشتر است.
این را بدانید که فرصتها میآیند و میروند و تکرار نمیشوند. پس از هر لحظه از عمرتان استفاده کنید. شاید دیگر فرصتی برای تغییر کردن پیش نیاید.
• بدانید که همه انسانها نمیخواهند تغییر کنند. چون تغییر سخت است. چون به وضعیتی که داریم عادت کردهایم. ولی کسانی موفق میشوند که پشتکار دارند و باوجوداینکه تغییر سخت است بازهم از تلاش دست برنمیدارند.
• اگر دیگران از شما خواستند کاری را برایشان انجام دهید، درصورتیکه به برنامه شما لطمه نزند میتوانید برایشان انجام دهید. ولی درصورتیکه باعث شود از برنامه خود عقب بیفتید باید به دیگران نه بگویید؛ البته طوری بگویید که ناراحت نشوند. اگر این کار را نکنید به خود ظلم کردهاید.
• بدانید که خواستههای شما خودبهخود برآورده نمیشوند. خودتان باید تلاش کنید. خودتان مسئولید که خواستههای خود را برآورده کنید. هیچکس دیگری هم مسئول برآورده کردن نیازهای شما نیست.
• فرض کنید که فقط شش ماه دیگر زنده هستید آیا همین هدفها را انتخاب میکردید؟ آیا همینطور برنامهریزی میکردید؟
• اگر میخواهید دنیای اطرافتان تغییر کند پس گله و شکایت نکنید؛ فکر کنید که چطور میتوانید مشکلات را حل کنید.
شما دنیای اطراف را نمیتوانید کنترل کنید. همیشه مشکلات وجود دارند. نگویید که من مشکل دارم و نمیتوانم.
فکر کنید که با وجود این مشکلات چگونه میتوانم موفق شوم.
بهجای اینکه بگویید چرا مشکلات وجود دارند، بگویید چگونه میتوانم موفق شوم؟ این یک سؤال جادویی است.
• فکر کنید که آیا کسی توانسته با وجود مشکلاتی شبیه شما موفق شود؟ حتماً وجود دارد. میتوانید او را الگوی خود کنید. بعضی وقتها این فرد را به خود یادآوری کنید. این کار به شما انگیزه میدهد.
• حتماً در برنامه خود تفریح هم بگذارید. برنامههای شاد هم بگذارید. این کار باعث شادی میشود و به شما شادی و انرژی میدهد.

چگونه بر مشکلاتی که پیش میآید غلبه کنیم؟
مغز ما دارای دو سامانه مستقل میباشد که به طور همزمان باهم کار میکنند. نخست بخش احساسی مغز ما و نیمه دیگر نیمه منطقی است که آن را سامانه متفکر یا خودآگاه نیز مینامیم که تحلیلگر است و آیندهنگر است.
کشمکشهای میان دو نیروی مغز توسط روانشناس جاناتان هاید استاد دانشگاه ویرجینیا توصیف شده است که آن را در کتاب خارقالعادهاش به نام فرضیه خوشبختی آورده است.
هاید میگوید که نیمه احساسی مغز ما همانند فیل است و نیمه منطقی ما مثل فیل سوار. فیل سوار که بر پشت فیل نشسته، افسار آن را در دست دارد و به نظر میرسد که رهبر است. اما تسلط فیل ناپایدار است زیرا فیل سوار در مقایسه با فیل جثه خیلی کوچکی دارد. هر زمان که فیل شش تنی و سوارکار آن باهم درباره مسیری که باید پیش بروند به توافق نرسند، فیل سوار بازنده خواهد بود. او در بازی کاملاً مغلوب شده است.
بیشتر ما با چنین موقعیتهایی که در آن فیل مان بر فیل سوارمان غلبه میکند خوب آشنا هستیم. مثلاً زمانی که رژیم گرفتهاید و بعد چند روز رژیم را میشکنید و پرخوری میکنید.
فیل سوار که شما باشید، یعنی نیمه منطقی مغزتان هدفمند است و میخواهد لاغر شوید و وقتیکه یک چیپس خوشمزه میبینید فیل شما یعنی نیمه احساسی مغز شما میگوید که چیپس را بخورید و لذت ببرید.
معمولاً در وسط راه نیمه احساسی بر نیمه منطقی غلبه میکند و هدفمان را در وسط راه ول میکنیم.
ولی اگر هر روز هدفمان را یادآوری کنیم، هدفهایمان را واضح بنویسیم و هر روزبه آنها نگاه کنیم؛ برای رسیدن به هدف مصممتر میشویم و راحتتر به نیمه احساسی مغزمان غلبه میکنیم. وقتی مسیر رسیدن به هدف طولانی باشد اغلب وسط راه خسته میشویم. این یک ضعف فیل ما است و طبیعی هم هست. اکثر انسانها همینطورند.
بخش فیل سوار ذهن ما نقاط قوت زیادی دارد. فیل سوار یک متفکر و برنامهریز است. نقطهضعف بزرگی هم دارد که تمایل دارد که دچار سردرگمی شود.
فیل سوار دوست دارد بیندیشد و تحلیل کند و اوضاع را بدتر نشان دهد. تحلیل او تقریباً همیشه متوجه مشکلات و نه نقاط روشن است. البته تحلیل گری مفید است ولی در موقعیتهایی که تغییر لازم است، تحلیل زیاد از حد میتواند تلاش را خراب کند.
اگر شما با روشهای مناسب جهت درست را به فیل سوار نشان دهید یعنی نشان دهید که به کجا برود، چگونه عمل کند، و چه مقصدی را دنبال کند، مطمئن باشید که به هدفهای خود میرسید.
فیل سوار را راهنمایی کنید
نقاط روشن را بیابید. فکر کنید که چه وقتهایی درگذشته اوضاع خوب پیش میرفت؟ تاکنون چه راهحلی
مؤثر واقع شده؟ فرض کنید که یک مدیر هرچه میگوید کارمندانش پشتگوش میاندازند و اهمالکاری
میکنند. فکر کند که چه روزهایی کارمندان بهتر کار انجام میدادند؟ چگونه میفهمد که کارمندان به حرفش
گوش میکنند؟ آن موقعیتها را دقیق شناسایی کند و بررسی کند که حالا چهکارهایی میتواند انجام دهد
تا اوضاع بهتر شود.
تمرین: دو مورد از هدفهای خود را انتخاب کنید. فکر کنید که در چه موقعیتهایی به هدفهایتان نزدیکتر
میشدید؟ چهکار کنید تا به هدفهایتان نزدیکتر شوید؟ نقاط روشن را بیابید و آنها را بنویسید.
حرکات مهم را بنویسید
نکات مهم در رسیدن به هدف را پیدا کنید و بنویسید. واضح و روشن بنویسید. اگر هدف مبهم باشد مغز گیج
میشود و فیل سوار نمیداند دقیقاً باید به کجا برود.
تمرین: دو مورد از هدفهایتان را که در تمرین قبلی نوشته بودید را در نظر بگیرید. نکات مهم را پیدا کنید و
بنویسید.
به مقصد اشاره کنید
اهداف را با دقت انتخاب کنید. دقیقاً ملاکها چیستند؟ به خود بگویید: مقصد کجاست؟
این اهداف باید یک جز احساسی داشته باشند. هدف بزرگ و ترسناک نباید صرفاً بزرگ و ضروری باشد ولی
باید احساس شما را برانگیزد.
تمرین: دو مورد از هدفهای خود را نوشته بودید؛ به آنها فکر کنید که ملاکهایشان چیست؟ دقیقاً چهکارهایی
باید انجام دهید؟ دقیقاً به چه جایی میخواهید برسید؟ دقیق و واضح برای خود بنویسید. هرچه قدر هدفها
واضحتر باشند و مسیر رسیدن به هدفها واضحتر باشند فیل و فیل سوار تلاششان را بیشتر میکنند و زودتر
به هدفها میرسید.
تغییر را کوچک کنید
هر روزکاری را در جهت هدف انجام دهید ولی کم باشد. اگر سریع جلو بروید وسط راه خسته میشوید و
دیگر ادامه نمیدهید. هر روز انجام دهید تا برایتان مثل یک عادت شود. مثلاً اگر هدف شما ایجاد روابط مؤثر
است؛ هر روز فقط یک نکته مثبت در روابط یاد بگیرید و در همان روز به آن عمل کنید. بعد یک سال
میبینید که روابطتان خیلی بهتر شده است. یا مثلاً اگر میخواهید رژیم بگیرید رژیم سخت نگیرید هر روز
مقداری کمتر غذا بخورید و طبق دستور دکتر پیش بروید اینطوری خسته نمیشوید.
محیط را عوض کنید
اگر محیطتان را تغییر دهید یعنی مکانتان را عوض کنید یا اینکه در همان مکان بمانید و اطراف را مرتبتر
کنید یا وسایلی را دور بریزید و بهجای آنها مدل جدیدتر بخرید؛ اینطوری انجام کارهای درست برای شما راحتتر میشود.
می توانید برای شروع از اتاق منزل یا محل کارتان شروع کنید. تختتان را مرتب کنید،روبالشتی یا روتختی را عوض کنید و از رنگهای شاد استفاده کنید و هزینه کمی هم دارد. یک گلدان گل زیبا بخرید و از آن مراقبت کنید. نور را در محیط تنظیم کنید و تا جای ممکن از نور طبیعی که از پنجره ها میتابد استفاده کنید. کتابخانه و کمد لباس ها را مرتب کنید. سادگی بسیار زیباست و به شما حس آرامش می دهد، کارهای ساده هزینه ای ندارد ولی تاثیر فوق العاده ای در روحیه شما و انگیزه تان دارد.
البته تغییرات را باید در درونمان هم انجام دهیم، اگر فقط از بیرون باشد برای مدت کوتاهی نتیجه میگیریم. چون ما که همیشه نمیتوانیم روی محیط تسلط داشته باشیم و کنترلش کنیم. ولی بعضی وقتها که میتوانیم محیط را کنترل کنیم به نفعمان است که انجامش دهیم. مثلاً وقتی میخواهیم کتاب بخوانیم برای اینکه حواسمان جمع باشد گوشی را خاموش کنیم یا روی بیصدا بگذاریم و به ایمیل و اینترنت و … اصلاً کار نداشته باشیم.
در مواقعی که حوصله ندارید و اهمالکاری میکنید، محیط یا شرایط محیطتان را عوض کنید. مثلاً حالت نشستن تان را بهتر کنید. همینالان حالت نشستن تان را بهتر کنید و بعد بقیه مقاله را بخوانید.
عاداتی را ایجاد کنید
این را بدانید که: معتادان از ابتدا نمیخواهند معتاد شوند ولی چون از اول این کار را مرتب تکرار کردهاند و عادت کردهاند معتاد شدهاند.
وقتی کارهایمان را هر روز تکرار کنیم و انجام دهیم تبدیل به عادت میشود و دیگر برایمان سخت نیست و بهصورت ناخودآگاه و سریعتر از قبل آنها را انجام میدهیم.
به رفتارها و عمل های یک روز خود دقت کنید و مورد بررسی قرار دهید، ببینید چه عاداتی غلط است. زمان شما را می کشد و به رسیدن به اهدافتان کمکی نمی کند. بعد از شناسایی عادات بی فایده و اشتباه باید عادات جدید و مفیدی را جایگزین کنید. طبق تحقیقات علمی، تغییر هر عادت و جایگزین کردن آن با یک عادت جدید مدت سه روز زمان می برد تا مغز خود را هماهنگ کند و برای تثبیت آن عادت که بصورت ناخودآگاه انجام شود مدت حداقل چهل روز زمان لازم است. تغییرات را آهسته ولی پیوسته و همیشگی انجام دهید تا بزودی شاهد تغییرات بزرگ باشید.
فقط 30 روز زمان بگذارید و با تغییر عادتهای کهنه و جایگزین کردن آنها با عادت های جدید و مفید، زندگی را بهتر تجربه کنید.
همه ی ما در زمان کودکی راه رفتن را بلد نبودیم، ابتدا با کمک گرفتن از والدین، میز و صندلی توانستیم روی پای خود بایستیم، سپس با تکرار و تکرار شاهد این هستیم که امروز بدون اینکه حتی آگاه به راه رفتن و عملکرد پاهایمان باشیم می توانیم بخوبی راه برویم و بدویم. تغییر تمامی عادتها به همین شیوه است. باید هر روز تکرار کنیم تا هماهنگی بین مغز و بدن صورت پذیرد و در ناخودآگاه تثبیت شود، پس از آن دیگر نیازی به یادآوری نیست زیرا آن عادت مثبت و خوب بصورت اتوماتیک و خودکار عمل خواهد کرد.
فکر کنید که چهکارهایی را میخواهید بهصورت عادت ایجاد کنید. دو مورد را بنویسید. ابتدا از روز اول آنها را به مدت 5 دقیقه انجام دهید. هفته بعد ده دقیقه انجام دهید. هفته سوم یک ربع و…. یادتان هم باشد که بعد انجام کارها به خود پاداش دهید. یعنی از تغییرات کوچک شروع کنید و بهمرور بیشتر و بزرگترش کنید.
قانون خلأ
طبق این قانون هروقت جایی خلأ باشد پر میشود. این قانون جهان هستی است، از خلأ خوشش نمیآید.
اگر شما یک مقدار زمین را شخم بزنید و کاملاً خالی و صاف کنید، چند سال بعد میبینید که همان زمین خالی پر شده است از گیاهان خودرو. قانون خلأ یعنی فضاهای خالی را در زندگی شما پر میکند، چه شما بخواهید چه نخواهید.
یعنی مثلاً اگر دوستان خوبی نداری و روابطت خوب نیست. ابتدا آنها را از زندگیات حذف کن تا جایی خالی شود که بتوانی دوستان خوب را به زندگیات وارد کنی و روابط خوبی را ایجاد کنی.
حالا که با قانون خلأ آشنا شدید آگاهانه از آن استفاده کنید
یک وقتهایی در جهت هدفت نباش
اگر هر روز در جهت هدف حرکت کنیم و چند تا هدف سخت و مهم داشته باشیم، یک روز بهمان فشار می آید و خسته میشویم. بعضی وقتها برای هدفتان هیچ کاری نکنید و خستگیتان را رفع کنید و به تفریح بروید و لذت ببرید. فکر، جسم و روح باید بهروز شوند.
پس برای بهروزرسانی خودتان وقت صرف کنید.
قدرت تکانش
وقتی کاری را شروع میکنید در ابتدا آرامآرام پیش میروید. با سختی پیش میروید. شاید پیشرفتتان به چشم نیاید. اما بعد از مدتی به مرحله تکانش میرسید. حرکت خیلی تندتر و سریعتر میشود و دیگر هیچ چیز نمیتواند جلوی شما را بگیرد.
پس در ابتدا نگران نباشید که سرعتتان کند است. شما راه خود را بروید. مطمئن باشید که به تکانش میرسید و بهسرعت جلو میروید و موفق میشوید.
آیا اهمالکاری واقعاً یک مسئله است؟
واقعیت این است که همه افراد اهمالکاری میکنند!
تمامی شواهد و سوابق هم همین را نشان میدهند؛ اما اگر اهمالکاری یک عادت همهگیر است و همه افراد اهمالکاری میکنند، پس چرا یک مسئله است؟
دستاورد کمتر:
اهمالکاری نهتنها اصلاً مفید نیست بلکه منجر به عملکرد پایین ما میشود، چرا که زمان کمتری برای انجام کامل کار صرف میکنیم.
احساسات منفی بیشتر:
وقتی کاری را که از انجام آن لذت نمیبریم به تعویق میاندازیم، احساس بهتری داریم.
کاش واقعاً همینطور بود! اما در واقع اینطور نیست. زمانی که ما انجام کاری را به تعویق میاندازیم، بیشتر از آنکه خوشحال باشیم که میتوانیم کارهای موردعلاقه خود را انجام دهیم، احساس گناه میکنیم.
مشکلات سلامتی بیشتر:
تحقیقات نشان میدهند که اهمالکاری سلامتی ما را به خطر میاندازد. اهمالکاری به دو صورت بر روی سلامتی ما اثر میگذارد:
اول اینکه اهمالکاری منجر به استرس میشود که بنا بر دلایل زیادی برای سلامتی ما مضر است. مثلاً استرس به سیستم ایمنی ما آسیب میرساند.
دوم اینکه، کسانی که اهمالکاری مزمن دارند، در مورد رفتارهایی که به سلامتی مربوط میشوند مانند ورزش، تغذیه سالم و خواب کافی هم اهمالکاری میکنند!
البته میدانیم که با یک روز ورزش نکردن و غذای سالم نخوردن، سلامتی ما به خطر نمیافتد؛ اما فردا و پسفردا هم به همین صورت میگذرد و تا چشم بر هم میزنیم، میبینیم که سالهای زیادی در خصوص سلامتی خود اهمالکاری کرده ایم.
نتیجه تمام این اهمالکاریها هم چیزی جز دیابت، بیماریهای قلبی و … نیست که با انجام رفتارهای ساده روزانه خود میتوانستیم از بروز خیلی از آنها جلوگیری کنیم.
اهداف ما بهترین قسمتهای زندگی ما را تشکیل میدهند و زمانی که ما در مورد اهداف خود اهمالکاری میکنیم، به بزرگترین دشمن خود تبدیل میشویم. ما زمانی خوشحال هستیم که اهدافمان را دنبال میکنیم و در جستجوی چیزی هستیم که فکر میکنیم به زندگی ما معنا میدهد.
زمانی که ما در مورد اهدافمان اهمالکاری میکنیم، عملاً زندگی خود را کنار میگذاریم. زمان، محدودترین دارایی ماست و ما بهراحتی زمانی را که باید صرف رسیدن به اهدافمان بکنیم، هدر میدهیم. برای اینکه زندگیمان را آنطور که میخواهیم بسازیم، باید نقش فعالی داشته باشیم، نه اینکه مانند یک شرکتکننده منفعل، مدام بابت کارهایی که انجام نمیدهیم، بهانه بیاوریم. زمانی که یاد بگیریم تأخیرهای عمدی و داوطلبانه خود را متوقف کنیم، زندگی بهتری خواهیم داشت.
بزرگترین مسئله در خصوص اهمالکاری در یک جمله خلاصه میشود:
فردا انجامش میدهم!
علاقه داریم بسیاری از کارهایمان را به فردا موکول کنیم! به خودمان میگوییم فردا با انرژی بیشتری شروع میکنم،حتماً این کار را فردا تمام میکنم و نسبت به این کار احساس بهتری خواهم داشت.
اما یک واقعیت تلخ وجود دارد، متأسفانه ما اصلاً پیشگوهای خوبی نیستیم! در واقع، هواشناسان پیشبینی بهتری از وضع هوای روزهای آتی دارند تا ما نسبت به حالوروز فردای خودمان!
چرا که ما در پیشبینیهای خود دچار خطا میشویم. ما پیشبینی کنندههای قابلی نیستیم و نمیتوانیم کاری را از امروز به فردا بیندازیم صرفاً به این دلیل که پیشبینی میکنیم فردا احساس بهتری نسبت به آن کار خواهیم داشت!
زمانی که ما کاری را از امروز به فردا میاندازیم، از اینکه مجبور نیستیم آن کار را الآن انجام دهیم احساس خوبی داریم و تصور میکنیم در آینده هم همین احساس را خواهیم داشت!
بنابراین، هر زمان وسوسه شدیم کاری را که باید الآن انجام دهیم، به تعویق بیندازیم، بهتر است به خودمان بگوییم پیشبینی من درست نیست. همین الآن وقت انجام این کار است و اگر الآن احساس خوبی نسبت به آن ندارم، فردا هم احساس خوبی نخواهم داشت.
درد امروز، کمتر از درد فرداست
زمانی که نیاز به عمل جراحی داریم و از ترس، مدام آن را از امروز به فردا میاندازیم، ترس ما روزبهروز بیشتر میشود و علاوه بر درد جسمی حاصل از عمل جراحی، روحمان هم صدمه میبیند.
بهترین استراتژی برای یک تغییر موفقیتآمیز برای اینکه بتوانیم در زندگیمان نقش فعالی داشته باشیم، به اهدافمان برسیم و از مسیر زندگیمان لذت ببریم این است که نسبت به تغییر، تعهد زیادی داشته باشیم.
دانش چیزی را داشتن با انجامدادن آن در واقعیت تفاوت دارد.
بهعنوانمثال
همه ما میدانیم که مرتب ورزشکردن، خوردن غذاهای کمچرب یا خوردن شیرینی کمتر برای ما مفید است؛ اما به نظر شما دانستن همین مطلب کافی است؟ در واقع، نه! در اغلب مواقع دانستههای ما در زندگی واقعی پیاده نمیشوند مگر اینکه اتفاقی بیفتد:
– رژیم غذایی خود را اصلاح نمیکنیم مگر اینکه دچار اضافهوزن یا بیماریهای قلبی – عروقی شویم. با اینکه همه میدانیم چه مواد غذایی باعث اضافهوزن میشوند و برای سلامتی ما مضر هستند!
– برنامهریزی صحیح را یاد نمیگیریم مگر اینکه پروژه با تأخیر مواجه شود و بهخاطر این مسئله سرزنش بشویم. درهرحال خودمان بهتر از هر کس دیگری میدانیم که بدون برنامهریزی صحیح با شکست مواجه میشویم!
– برای نظافت و تمیز نگهداشتن خانه برنامهریزی نمیکنیم مگر اینکه مهمان ناخوانده از راه برسد و ما حسابی شرمنده شویم. معمولاً پیش میآید که افرادی بدون هماهنگی قبلی به منزل ما بیایند!
– سیگار را ترک نمیکنیم مگر اینکه دچار مشکلات ریوی شویم. واقعاً کسی هست که از تأثیر منفی سیگار بر سلامتی اطلاعی نداشته باشد؟!
همانطور که میبینید، صرفاً داشتن اطلاعات در مورد یک موضوع، زندگی ما را تغییر نمیدهد.
از طرف دیگر، منتظر ماندن برای اینکه ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد هم استراتژی مناسبی نیست. گاهی اوقات زمانی برای جبران کردن نمیماند.
پس، بهتر است نسبت به تغییر متعهد بمانیم و برای این کار همیشه به مزایای اقدام بهموقع توجه داشته باشیم.
خود ناتوانسازی فرایندی است که ما برای محافظت از عزتنفسمان در مقابل خطرات، از آن استفاده میکنیم.
بهعبارتدیگر، خود ناتوانسازی هر نوع عمل یا انتخابی است که به ما امکان میدهد شکستهای خود را به عوامل بیرونی(بهانهتراشی) و موفقیتها را به تواناییهای خودمان نسبت دهیم.
مثلاً قرار است در یک مسابقه دومیدانی شرکت کنیم و کفش ورزشی بزرگ و سنگینی را برای این کار انتخاب میکنیم. اگر مسابقه را ببازیم، خوب قطعاً تقصیر این کفشهای سنگین لعنتی است! و اگر مسابقه را ببریم، نتیجه تواناییها و شایستگیهای خودمان بوده است!
درهرحالتی(شکست یا موفقیت) عزتنفس ما نباید خدشهدار شود!
همین موضوع در خصوص اهمالکاری هم صدق میکند. زمانی که ما کاری را تا دقیقه نود به تأخیر میاندازیم، اگر کار بهخوبی انجام نشود، بهانه خوبی داریم: زمان کافی برای انجام آن نداشتیم! اما اگر کار را بهخوبی انجام دهیم، حاصل توانمندیهای خودمان بوده است.
درهرحال همیشه میتوانیم کارهایمان را پشتگوش بیندازیم و نتیجه هر چه که باشد، عزتنفس ما نباید آسیب ببیند!
مراقب این فریب و تله باشید.
دفاع و مراقبت از عزتنفس کاذب باعث میشود برای اهمالکاریهای خود بهانهتراشی کنیم.
این جمله قدیمی را همیشه به یاد داشته باشیم. پیشنهاد میکنم آن را بر روی در یخچال و بالای میز کارتان یا هر جای دیگری که خودتان دوست دارید بچسبانید تا همیشه جلوی چشمانتان باشد.
خیلی از ما معتقدیم که نباید هیچ اشتباهی بکنیم و باید همیشه کامل باشیم. گمان میکنیم که ارزش ما به موفقیت شغلیمان وابسته است. باورهایی داریم که فکر میکنیم درست هستند، اما در اصل درست نیستند! تمام این موارد تفکرات غیرمنطقی ما هستند که بسیار رایج و البته مشکلآفرین هستند. این تفکرات باعث میشوند احساس منفی داشته باشیم و بهانهای برای تلاش نکردن ما هستند. بهعنوانمثال اگر ما نگران باشیم که نکند نتوانیم کاری را کامل انجام بدهیم و ارزش ما وابسته به این عملکرد عالی باشد، ترجیح میدهیم آن کار را انجام ندهیم تا عزتنفسمان را حفظ کنیم. بهعبارتدیگر، اهمالکاری میکنیم.
در زندگی روزانه خود بهصورت مداوم با فعالیتهایی روبهرو میشویم که هیچ علاقهای به آنها نداریم، فعالیتهایی که نمیخواهیم انجامشان بدهیم، کارهایی که خستهکننده هستند یا کارهایی که شک داریم توانایی انجامدادن آنها را داشته باشیم. در این شرایط تمایل داریم که کارهایمان را به عقب بیندازیم.
همینکه به خودمان میگوییم: الآن حوصله انجامدادن این کار را ندارم، بهتر است که بعداً انجامش دهم! یک علامت هشدار است برای اینکه بفهمیم اوه، اوه … بوی اهمالکاری به مشام میرسد! من در اینگونه مواقع سعی میکنم سریع دست به کار شوم و از هر کاری که مرتبط با آن فعالیت است، شروع کنم.
بهمحض اینکه کاری را شروع میکنیم، متوجه میشویم که آن کار به آن بدی هم که فکر میکردیم، نیست! تحقیقات نشان میدهند که زمانی که ما کاری را شروع میکنیم، دیدمان نسبت به آن کار و از همه مهمتر نسبت به خودمان تغییر میکند. وقتی ما کاری را شروع میکنیم، حتی اگر آن را تمام نکنیم، حداقل کاری کرده ایم و نسبت به خودمان احساس ناخوشایندی نداریم.
زمانی که ما در جهت رسیدن به اهدافمان پیشرفت میکنیم، خوشحالتر میشویم و رضایت بیشتری از زندگیمان داریم. همین احساس مثبت به ما کمک میکند که بیشتر به سمت اهدافمان حرکت کنیم و کمتر اهمالکاری کنیم.
به جملههای هشداردهنده توجه کن!
بیایید با هم یک قول و قرار بگذاریم. هر زمان به خودمان آمدیم و دیدیم که در حال گفتن این جملات به خودمان هستیم، بفهمیم که قصد داریم اهمالکاری کنیم و باید سریع دستبهکار شویم:
الآن حوصله ندارم. دوست دارم فردا انجامش بدهم؛
تحتفشار بهتر کار میکنم؛
اوه … هنوز خیلی وقت دارم که انجامش بدهم؛
اینکه کاری ندارد، امشب یکی دوساعته تمامش میکنم

• اشتباهات گذشتهتان را ببخشید و روز بعد جبرانش کنید. اگر خود را نبخشید احساس گناه میکنید و این احساس فکرتان را مشغول میکند و باعث میشود رضایتتان از خودتان کم شود و بازدهی شما پایین میآید.
عادتهای بد قدیمی ما، مانند اهمالکاری، بهسختی تغییر میکنند و عادتهای جدید بهسختی ایجاد میشوند. تغییر عادت اهمالکاری، جادهای است که در آن دو قدم به سمت جلو میرویم و دوباره یکقدم به عقب بازمیگردیم. اگرچه باید نسبت به تغییر متعهد باشیم، اما خوب است که نسبت به خودمان هم مهربان باشیم. همه ما با موانع و لحظات ناامیدکننده مواجه میشویم.
نگرش ما نسبت به ناکامیها و خودمان، برای اینکه بتوانیم به پیشرفت خود ادامه دهیم، اهمیت زیادی دارد. نسبت به خودمان مهربان اما استوار باشیم و یاد بگیریم که هرگاه نتوانستیم بر اساس انتظاراتمان پیش برویم، خودمان را ببخشیم.
دوست داشتن خود
اگر عزتنفس نداشته باشید، حتی اگر به خواستههایتان برسید احساس خوشبختی نمیکنید و از زندگی لذت نمیبرید. اگر عزتنفس نداشته باشید یعنی خود را دوست نداشته باشید دیگران را هم نمیتوانید به معنای واقعی دوست داشته باشید و در روابطتان به مشکل برمیخورید پس عزتنفس خیلی مهم است. خود را بپذیرید و دوست بدارید.
در مسیر تغییر، باید برای بخشش خودمان آماده باشیم تا بتوانیم دوباره تلاش کنیم.
فراموش نکنید که ما نمیتوانیم همه چیز را یکباره تغییر دهیم. یک یا دو تا از مسائلی را که برای شما دردسرساز شدهاند، انتخاب کنید و برای حل کردن آنها اقدام کنید.
برای تک تک شما عزیزان آرزوی موفقیت دارم. لطفا اگر از این مقاله خوشتان آمد و برایتان مفید بود، در بخش کامنت ها نظر خود را بنویسید.
سپاسگزارم